برای هیچ معاملهای احساس اجبار نمیکنند قرار نیست وقتی مارکت بهت ستاپ ترید نداده با زور وارد معامله بشی.
اونها ترسشون رو در بازار کنترل میکنند نه اینکه ترسشون اونها رو در بازار کنترل کنه.
وقتی حد ضررشون زده میشه احساس سر افکندگی نمیکنن صرفا به عنوان ذات معاملهگری که احتمالات است میپذیرن که ضرر هم جزئی از بازاره.
خودشون رو با جریان بازار همسو میکنند و سعی میکنند در کنار مارکت شنا کنند نه روبروش و میدونند که قرار نیست به خاطر معاملات خلاف جهت و ریواردهای فضایی، بهشون کاپ قهرمانی بدن و سعی میکنند در جهت روند همیشه معامله کنند.
با اینکه در پوزیشن هستند مثل کسی فکر میکنن که خارج از معامله است کاملا بیطرف نه اینکه چون معامله خرید دارن چشمشون فقط سیگنالهای خرید مارکت رو ببینه و به سیگنالهای فروش بی توجه باشن.
به تصادفی بودن جریان بازار ایمان دارند و میـدونن که هیچ چیزی در بازار قطعیت نداره.
روی پول تمرکز نمیکنند و حواسشون فقط به بازار و انجام درست معامله است تنها وظیفشون رو در این مارکت عمل کردن به پلن شون میدونن.